I want, I canܓܨ
I want, I canܓܨ

I want, I canܓܨ

194

پنج شنبه دم غروب پسر عموم آتیش روشن کرد
بعد سیب زمینی انداختیم توش! بعععد اونا هی زغالو باد میزدن
دیدم همه باد زدن گفتم بذاری منم باد بزنم!
خم شدم شروع کردم.... بعده یه دقیقه یهوووو کمرم گرفت
ینی انگار یه چیزی از تو کمرم زد بیرون... انقد درد داشت که نمیتونستم بشینم...
هنوزم درد میکنه، دانشگاه نرفتم :(
خودمو داغون کردم بخاطر یه سیب زمینی کال! اونم آخرش از دست افتاد!
هم کال بودنش تقصیر دختر عموم بود هم افتادنش :/

نظرات 3 + ارسال نظر
Reyni شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 12:43 http://reyni.blogsky.com

حتما هوا سرد بوده ، رفتی دم آتیش سرد و گرم شدی اینطوری شد کمرت .
کیسه آب جوش بزار پشتت . یه پمادی هم هست بهش میگن آیس ژل اگه اونم بمالی خوبه ولی اگه مالیدی دیگه کیسه آب جوش نزار که پوستت می سوزه .

همه اینا بوده به اضافه وضعیتی که من توش خم بودم اون وضعیته خیلی بد بوده
ژلو زدم کمرمو مثه ننجون ها بستم

Reyni دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 12:17 http://reyni.blogsky.com

کمرت خوب شد ؟

یه مادر یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 12:05

عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد