میتواטּ...
میتواטּ تنها شد،
میتواטּ زار گریستــ ،
میتواטּ دوستــ نداشتــ ،
و دل عاشق آدم ـها را زیر پا ـها ﻟﮧ ڪرد!
میتواטּ ﭼﺸﻤﮯ را ﺑﮧ هیاهوﮮ جهاטּ خیره گذاشتــ ...
میتواטּ صد ـها بار علتــ ﻏﺼﮧ ﮮ دل را فهمید!
میتواטּ...
میتواטּ بد شد و بد دید و بد اندﻳﺸﮧ نمود!
آخرش هم تنها، میتواטּ تنها رفتــ ...
با جهاﻧﮯ ﮪﻤﮧ اندوه و غم و بدﺑﺨﺘﮯ...
یادگارﮮ؟ ﮪﻤﮧ جا ﺗﻠﺨﮯ و سردﮮ و غرور...
فاﺗﺤﮧ؟ خوبــ شد ڪﮧ رفتــ ! عجبــ آدم بد ﺧُﻠﻘﮯ بود!
وﻟﮯ اﮮ ڪودڪ زیباﮮ دلم، آטּ ور سڪﮧ تماشا دارد...
"دڪتر شرﻳﻌﺘﮯ"
ادامه...
حرفی نمی تونم بزنم چون از چیزی خبر ندارم
میام...
میخونم...
فکر میکنم...
اما حرفی ندارم که بگم...