I want, I canܓܨ
I want, I canܓܨ

I want, I canܓܨ

8

پنچ شنبه رفتم سر رسید امسالم رو برداشتم و چند صفحه از خاطراتمو پاک کردم...

خیلی دیگه از خاطراتم از سر رسید امسال و همینطور سال قبل باید پاک بشه!

حسِ خوبی نداشتم... میخواستم تا همیشه توی اون دفتر باقی بمونه ولی...

ترجیح دادم خیلی چیزارو برای همیشه و تا ابد توی دلم نگه دارم...

توی صفحه اولشم نوشتم:


"خیلی چیزا توی این دفتر بود... اما پاک شدن!

شاید اینطوری بهتر باشه که یه چیزایی برای همیشه بین منو خدا

باقی بمونه... حتی بعد از مرگم...

پنچ شنبه 5- دی ماه- 1392 ساعت یکـ و هفت دقیقه بعد از ظهر"


نظرات 5 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 00:47 http://leiligermany.blogsky.com

ولی من دلم نمیاد نوشته های قبل رو پاک کنم. اگر بخوام پاک کنم نباید از اول بنویسم

آخه اون موقع که داشتم مینوشتم که قرار نبود پاک بشن

Reyni یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 20:18 http://reyni.blogsky.com

شاید اینطوری بهتر باشه ...
من چند بار تلاش کردم که همچین چیزی داشته باشم ولی نشد ... حس و حال نوشتنشون رو نداشتم

من حسش رو داشتم... ولی یه سری حرفا رو باید تو دلت نگهداری

Reyni سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 11:23 http://reyni.blogsky.com

آره موافقم . منم خیلی از حرفام فقط توی دلمن و هیچ وقت هم نمی تونن بیرون بیان

ولی من دوست داشتم بعد از من خونده بشه....

سعیده چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 18:36

بهترین کار رو کردی عزیزم
هر وقت هر چیزه بد و زشتی واست اتفاق میوفته رو روی کاغذ بنویس
بعد از مدتی بندازشون بیرون
سبک می شی
واسه من جواب داده

آخه اصلا دوست نداشتم بندازم دور....

سعیده پنج‌شنبه 12 دی 1392 ساعت 18:05

بذار به حساب تجربه جدیدی که کسب کردی
پشیمون می شی هان!
یعنی چی
راستی خوش به حالتون
شماها زیر بارون نم ورمی دارین
ما اینجا از خشکی هوا و زمین می نویسیم
با این حال کویر رو عشقه
خیلی زلاله

ولی من اصلا از بارون خوشم نمیاد!!
خیس میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد