میتواטּ...
میتواטּ تنها شد،
میتواטּ زار گریستــ ،
میتواטּ دوستــ نداشتــ ،
و دل عاشق آدم ـها را زیر پا ـها ﻟﮧ ڪرد!
میتواטּ ﭼﺸﻤﮯ را ﺑﮧ هیاهوﮮ جهاטּ خیره گذاشتــ ...
میتواטּ صد ـها بار علتــ ﻏﺼﮧ ﮮ دل را فهمید!
میتواטּ...
میتواטּ بد شد و بد دید و بد اندﻳﺸﮧ نمود!
آخرش هم تنها، میتواטּ تنها رفتــ ...
با جهاﻧﮯ ﮪﻤﮧ اندوه و غم و بدﺑﺨﺘﮯ...
یادگارﮮ؟ ﮪﻤﮧ جا ﺗﻠﺨﮯ و سردﮮ و غرور...
فاﺗﺤﮧ؟ خوبــ شد ڪﮧ رفتــ ! عجبــ آدم بد ﺧُﻠﻘﮯ بود!
وﻟﮯ اﮮ ڪودڪ زیباﮮ دلم، آטּ ور سڪﮧ تماشا دارد...
"دڪتر شرﻳﻌﺘﮯ"
ادامه...
اینجا هم هوا آفتابیه و خبری از اون برف و بارونا نیست
خب من دلم خیلی برف میخواد آخه
کجا مانده ای پس؟
عقربه ها گیر کرده اند در گلوی من.. بدون وجودت انگار که رد نمیشود چیزی در آن.. نه زمان و نه حتی آبی خوش عشق
من…!
عزیزم این قرتی بازی ها چیه یاد گرفتی
رمز؟!!!
اینجوری بهتره
یه وبلاگ خصوصیه 3 یا 4 نفره