میتواטּ...
میتواטּ تنها شد،
میتواטּ زار گریستــ ،
میتواטּ دوستــ نداشتــ ،
و دل عاشق آدم ـها را زیر پا ـها ﻟﮧ ڪرد!
میتواטּ ﭼﺸﻤﮯ را ﺑﮧ هیاهوﮮ جهاטּ خیره گذاشتــ ...
میتواטּ صد ـها بار علتــ ﻏﺼﮧ ﮮ دل را فهمید!
میتواטּ...
میتواטּ بد شد و بد دید و بد اندﻳﺸﮧ نمود!
آخرش هم تنها، میتواטּ تنها رفتــ ...
با جهاﻧﮯ ﮪﻤﮧ اندوه و غم و بدﺑﺨﺘﮯ...
یادگارﮮ؟ ﮪﻤﮧ جا ﺗﻠﺨﮯ و سردﮮ و غرور...
فاﺗﺤﮧ؟ خوبــ شد ڪﮧ رفتــ ! عجبــ آدم بد ﺧُﻠﻘﮯ بود!
وﻟﮯ اﮮ ڪودڪ زیباﮮ دلم، آטּ ور سڪﮧ تماشا دارد...
"دڪتر شرﻳﻌﺘﮯ"
ادامه...
اگه منظورت دوست داشتنی باشه من 1 و 9 رو انتخاب می کنم .
از آشناهاتن ؟
نه... توی اون وبم اسمم لاوی هست دیگه... 1 و 9... اینجا مشخص نیست ولی اگه از نزدیک میدیدی میگفتی بدون شک اینا 2 قلو هستن! ولی فقط دوست بودن! دوستامن اسفند سال 91 رفته بودیم جنوب
خب رویش رمز بذار
زیرش چی نوشتی ؟ چی کدومه ؟
اینجا دیگه خیالم راحته...
لاوی!
اگه منظورت دوست داشتنی باشه من 1 و 9 رو انتخاب می کنم .
از آشناهاتن ؟
نه... توی اون وبم اسمم لاوی هست دیگه...
1 و 9... اینجا مشخص نیست ولی اگه از نزدیک میدیدی میگفتی بدون شک اینا 2 قلو هستن! ولی فقط دوست بودن!
دوستامن اسفند سال 91 رفته بودیم جنوب
حالا تو کدومی؟
با این که عکس کوچیکیت رو هم گذاشتی ولی بازم نتونستم پیدات کنم
خب عکس بزرگیم پایین تر هست
من عکاسم
نکنه شماره 2 هستی؟
2 رو خوب اومدی....
اون یه چپ دست تنها بود که باحالی و شوخ طبعی خودش موقع رفتن همه دورش جمع بودن!
آهان با این حساب تو عکاسی
آره