I want, I canܓܨ
I want, I canܓܨ

I want, I canܓܨ

60

دیشب خونه داییـم بودم پیش زنداییـم!

اونم بهم "اینـو" هدیه داد که من خیلی دوسش میداشتم

"زندایی کوچیکم امروز عمل داره میخوان از راه گلو راه باز کنن واسه هوا تا بتونه غذا بخوره...

بعدا نوشتم: عملش نکردن دیدن نمیتونه نفس بکشه... الان ریه هاش 100% از کار افتادن فقط

با اکسیژنه که زنده س..."

نظرات 3 + ارسال نظر
سعیده یکشنبه 25 خرداد 1393 ساعت 13:25

کدومو؟!

عه لینکشو یادم رفت بذارم
الان گذاشتم

Reyni دوشنبه 26 خرداد 1393 ساعت 09:47 http://reyni.blogsky.com

قشنگه

سعیده سه‌شنبه 27 خرداد 1393 ساعت 17:01 http://yemadar.persianblog.ir/

به آدرس جدید وبلاگم دقت کن

چرا؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد