6 سال پیش که دبیرستان بودم خواب دیدم یکی اومده خواستگاریم که اسمش مهران هست و خالم اینارو فرستاده!
قیافه شم دیدم!! خلاصه ازون سال گذشت و گذشت و گذشت.... و همچنان داره میگذره!!
"عاقا من دلم میخواد عاشقم بشم... معین میخونه دلم میخواد به یاد یکی باشم!!
اینارو هم من درست کردم! پاکت پول هست! اولی از چپ واسه عروسی دوستم درست کردم که بعد نرفتم!"
خواهر منم خواب دیده بود که من یه شوهری دارم به اسم مهرداد .
ولی تا حالا که ندیدم راستش دلمم نمی خواد که ببینم .
قشنگ بودن . مامانم منم از این کارا می کنه
چرا دلت نمیخواد؟؟
وای واقعا؟؟ چه عالی
کلا از مقوله ی شوهر خوشم نمیاد !!
قبلا گفته بودم ...
اینم جالب نیست یکیو تو خواب ببینی بعد تو دنیای واقعی هم ببینیش؟