I want, I canܓܨ
I want, I canܓܨ

I want, I canܓܨ

121

واقعا غمگینم... 2 روزه همش به یاد شهاب هستم... (قبلا راجبش نوشته بودم)

یه پسری بود که خیلی گناه کرد بعد میفهمه تومور مغزی داره بعد توبه میکنه

تو سن 25 سالی در یکشنبه 21 آبان 91 فوت میکنه... خیلی غمگینم...

یه بار نوشته بود "ازینکه دارم میمیرم ناراحت نیستم، ازین ناراحتم که چرا یه

عمر گناه کردم"...

120

چند هفته پیش بود که هنو زبان رو حذف نکرده بودم منتظر بودم ساعت کلاسمون بشه، تو طبقه اول رو

صندلی ها نشسته بودیم و 2 تا از بچه های زبانم کنار ما، یکی بوور بودو حرف میزد! اومدم خونه گفتم

چقدر شبیه فرانک بود... شاید همون باشه! گذشت و گذشت تا اینکه امروز دیدمش! گفتم ولش کن، اما

دوستم که سلام کرد گفتم بذار ببینم اسمش چیه! گفتم ببخشید شما اسمت چیه؟ گفت: "فرانک"

گفتم فرانک ع... ح...؟؟ گفت آره نگاه کرد گفتم نشناختی؟؟ گفت فاطمه ب... ز...؟؟ یهووو ذوق زده شدیم...

خیلی خوشحال شدم خیلی خیلی زیاد اینکه دوست 11 سال پیشتو تو دانشکده پیدا کنی... باباش

معلم زبان بود گفت حالا من دارم راه بابامو ادامه میدم... همیشه فرانکو دوست داشتم همیشه...

گاهی به یادش میوفتادم... اونم گفت تو یادم بود!!!! خلاصه اینکه روز خیـــــــــلی خوبی بود امروز.. 


119

دوست دارم برم شیراز! دوست دارم یکم دور باشم از همه! یکم آرامش روح و اعصاب میخوام!