I want, I canܓܨ
I want, I canܓܨ

I want, I canܓܨ

133

بعد از حذف زبان فارسی امروز برای اولین بار به صورت مهمان موندنم!

استاد: "شاعر معروف غزل های عاشقانه کیه؟!"

یکی: "مرتضی پاشایی!"

استاد: "چرت نگو :|"  :))

عاقا امروز دماغه همین استاد اومده بود پایین! بعد، بعده کلاس این خانومه

کناریه من برگشت به خودکار صورتی گفت: "شما استادو ندیدی؟؟"

خودکار صورتی: "نه داشتم به چشاش نگاه میکردم! :)) یه چیز سبز بود؟؟"

این خانومه: "نه یه چیز سفید بود..." :))

نظرات 2 + ارسال نظر
Reyni چهارشنبه 5 آذر 1393 ساعت 17:02 http://reyni.blogsky.com

نفهمیدم چی شد !!!!

عه... داشتن راجبه اون چیزه حرف میزدن دیگه!

سعیده پنج‌شنبه 6 آذر 1393 ساعت 17:36

سخت نوشتی عزیزم
چیزی نفهمیدم

عه!
داشتن راجع به دماغ استاد حرف میزدن دیگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد