I want, I canܓܨ
I want, I canܓܨ

I want, I canܓܨ

144

مامان بزرگمم اون بشقاب گل سرخیاشو بهم داد! الان همه در کنار هم هستن!

خوشحاااااااااااالم

نظرات 3 + ارسال نظر
Reyni یکشنبه 7 دی 1393 ساعت 15:53 http://reyni.blogsky.com

بقیه حسودی نکنن حالا

نه، بقیه ازین سلیقه ها ندارن یادگاری قدیمی بگیرن!
بعد خوده مامان بزرگم یه بار جلوی خودشون گفته بود اون بشقابارو به فاطمه میدم...
وااااااااای اصلا بذار چشمشون در بیاد دله من خنک بشه

یه مادر پنج‌شنبه 18 دی 1393 ساعت 19:01

اصلا خاصیت این دوره از زندگیه ما دختراست
بی ارزش ترین وسایل های خونه مامان هامون یا مادر بزرگا رو روی چشمامون میذاریم ذوق مرگ میشیم هر چه زودتر مال خودمون کنیمشون.
اما بعد از ازدواج و چند سال زندگی خنده مون می گیره چرا چیزای بی ارزش رو ورداشتیم ای کاش لااقل کلفت ملفتاشو ور میداشتیم.
تجربه دارم که اینو میگم

آخه اون میوه خوریه یادگار مامان بزرگم بود
همه رو عمه م برداشته بود واس خودش حتی خیلی از عکسای مامان بزرگمو ولی این یکی دیگه ماله من شد خیلی ذوق داره!

این گل سرخیا هم خب خودش قولشو بهم داده بود دیگه
همش 3 تا دونه س
امیدوارم پشیمون نشم

یه مادر شنبه 20 دی 1393 ساعت 13:46

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد